حضرت اشک 69

زینب عفیفه ایست که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

حضرت اشک 69

زینب عفیفه ایست که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

۵ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

اهل بیت(ع)-عاشقانه

 

آن کس که سر به مقدم جز او نمی زند

چون کلب راه پرسه به هر کو نمی زند

این نامرتبى مرا سرزنش نکن

آشفته حال شانه به گیسو نمى زند

 لنگى که پهن کرده ام اینجا عبادت است

سجاده با گلیم گدا مو نمی زند

 دل که نسوخت گریه به هق هق نمی رسد

شمع سحر نسوخته سوسو نمى زند

توحید را به غیرت پروانه داده اند

می سوزد و به هیچ کسى رو نمی زند

 مجنون بدون دم زدن عاشق نمی شود

پس نیست عاشق آن که دم از او نمی زند

عاشق همیشه پشت سرش حرف می زنند

اما ز پا مى افتد و زانو نمى زند

 جاروکش تشرف گریه است این مژه

بیهوده چشم را مژه جارو نمی زند

با یک نگاه تو جگرى خون شد از دلم

زخمى که چشم می زند ابرو نمی زند

 می میرم و ز وصل تو حرفى نمی زنم

حرف وصال را که سیه رو نمی زند

 گیسو سپید کرد زلیخا به پاى تو

از این به بعد دست به گیسو نمی زند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۷
محمد حسین خادم علی

مناجات با خدا


عمری تباه کردم عمر گران بها را

دیدم ره درست و رفتم ره خطارا

دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد

دنبال غیر رفتم گم کردم آشنارا

درسینه آه دارم درد گناه دارم

جز توبه نیست درمان این درد بی دوارا

هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست

یارب ببخش مارا یارب ببخش مارا

گیرم زدر برانی در پشت در بمانم

غیراز در تو دارم یاسیدی کجارا

من برده ام همیشه کوه گناه بردوش

تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا

از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم

یأس مرا گرفتی دادی به من رجارا

هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ

ای خاندان عصمت  من دامن شمارا

میثم تمام عالم آرند سر به سجده

هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۷
محمد حسین خادم علی

افطار

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانش که شب است
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
یارب این نقطه که به بالا بنهاد
نقطه هرجا غلط افتاده مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و من از آن می ترسم
که لب لعل تو آلوده به ماء العنب است
منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هرکه را عشق مجازیست حمال الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش ادب است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۸
محمد حسین خادم علی

مناجات با خدا


شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند

صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند

کجاست دیده ی روشندلان باطن بین

نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند

تو بی هنر ! که به فکر و خیال دل بستی

معطلی ، که هنر را به هر کسی ندهند

ادب ، نیاز اساسی سالکان ره است

رموز طی سفر را به هر کسی ندهند

چه داغها ، چه بلاها ، چه رنجها باید

یقین که سوز جگر  را به هر کسی ندهند

شنیده ام ز بزرگان معرفت یاران

خلوص و دیده ی تر را به هر کسی ندهند

کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است

بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند

قسم به راهب نصرانی و سه ساله ی شام

طواف کعبه ی سر را به هر کسی ندهند

سوی حسین به فردای محشر ای یاران

جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند

دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی

که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۱۸:۲۵
محمد حسین خادم علی

اموال کریمان


آن را که به جز قُربِ خدا هیچ ندارد

هنگام ِ بلا، غیر ِ دعا هیچ ندارد

از لُکنَتَم ایراد نگیرید . . . بلالَم

دل مایه یِ قُرب است صدا هیچ ندارد

باید به مقامات نظر داشت ، نه اسباب

موسی همه کاره ست ، عصا هیچ ندارد

پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم

عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد

از جانبِ گیسوی نگار است که خوشبوست

از ناحیه یِ خویش ، صبا هیچ ندارد

اموالِ کریمان همه اش مالِ فقیر است

اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۵۰
محمد حسین خادم علی